نتایج جستجوی عبارت «غلامعلی یاری 10/11/1345 دبستان شهید مسروری دهچاه 30/5/1365 5/3/1366 مهاباد» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
به یاد شهید خلیل قانع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خلیل ای نور چشمان تر ما خلیل قانع آن سرباز اسلام شده یک سال ترک ما نموده شد او قربانی اسلام و قرآن تو رفتی یاد ما دیگر نکردی بدین قانع بدیم بینیم رویت نمودی در ره دین پایداری لباست شد کفن برقامت تو بود یک کودکی از تو نشانه همی گوید که بابایم کجا رفت دل همسر از این غم گشته پرخون خلیل ما امید خاندان بود خوشا شهد شهادت را چشیدن خلیل ما که جانبازی شهیداست...
به یاد شهید منصور مبارکی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
مبارک نام زیبایـم به جوشن بوده مـــــأوایم دلاور مرد دریایم مــــنم مــنصـــــــــور مــــنم مــنصـــــــــور براه دین ایمـانــم گرامــــی مـلک ایرانــــم برای حفظ قرآنم فــدا شـــد قــــد رعنایم مــــنم مــنصـــــــــور فراز نا‌و جوشن من گرفتم جان‌دشمن مـــــن بدم‌چون‌کوه‌آهن‌من جهان بــشنیده آوایـــــم مــــنم مــنصـــــــــور زدم‌ برخصم‌ دون‌پیــکان عجب‌تـــر دشمن انســان به‌آمریکا همان شیطان که شادان شد سراپایــــم مــــنم مــنصـــــــــور به گرداب و به طوفانهـــا میان بـــرق ســوزانـــــها به امواج خروشانها مقــاومــتر زدریـــایــــم مــــنم مــنصـــــــــور چو دیدم خصم بد اختر زدم بـر جـان او اخـــــگر شدم‌چون‌کوه‌وچون‌آذر چنین بد شیـــوه و رایــم مــــنم...
شهید محسن کوهکن
دانشنامه دفاع مقدس »
بدل تا آرزوی کوهـکن بود زمرگش دوستان با آه و زاری هــــمه همسنگرانش زار‌ و دلـخون شده یک سال خفته زیر خاک است توکل درعزای این شهیدان گهی در ناله وگه درنـوا است خداوندا بخون این شهیدان به محمود توکل این عطا کن بـبخشا‌جــرم وعصیـــانش سراسـر مرا کی غصه ورنج و محن بود سرشک غم ز دیده کرده جاری ز هجر کوهکن مانند مجنون ولی راز درون با کس نگفته است شده مانند مرغان خوش الحان خطابش از...
شهید محمد علی احصایی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ز احصایی کنم من این زمان یاد بمانند ابوا لفضل علمدار دوچشمش زود‌تر گشتی روانه درون سینه آهی پر شرر داشت سرش از بمب دشمن در هـوا شـد که مانند حسین لب تشنه جان داد بدون چشم با حق کرد دیدار که تا جوید زمحبوبش نشانه زحال اکبر و لیلاخبر داشت بــسوی عــرش اعلــی و خــدا شـــد  ...
خاطراتی از شهدای عملیات کربلای هشت
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي هشت »
در این عملیات عزیزانی همچون معلم شهید سعید رضا کاوه پیشقدم، حاج مهرداد جلالی1‌، شهید اکبر میرزاده‌، دانشجوی شهید حسین استقبالی و شهید علی‌حسین نارنجی‌2‌و شهید محمد جواد بناکار و شهید علی اکبر سرافراز به شهادت رسیدند. خاطراتی از آنها را همسنگرانشان نقل کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌نماییم‌. آقای سمیع یزدانی در مورد شهید سعید رضا کاوه پیش قدم مشهور به سعید کاوه می‌گوید (2-YAZDANI-19) خاطره ای از شهید عزیزمان، آقای سعید کاوه پیشقدم دارم و...
به یاد شهیدان مجید ساحلی و محمد امکانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن شد تا نمایم جان فدا مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن آمد که با خون جبین سـرخ سـازم روی زیبای زمین ریختی جانانه در راه خدا ای عزیزان در ره دین خدا ریختی جانانه در راه خدا خون سرخ لاله گون نازنین سـازم آگه اهل عالم را چنین دین خود سازم به قرآنم ادا مرحبا ای خون پاکم مرحبا تا بع امر ولی و رهبرم شد فدای رهبرم جان و سـرم ریختی...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید همت علی بهمرد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
...
شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خدایا منعمی بار سفر بست دل مادر ز داغش غرق خون شد به هر گل می رسد می بوید او را همی گـوید خدایـا منـعمم کـــو پدر از بار هجرش پشت بشکست چو لیلا سر به صحرای جنون شد به هر جا می رود می جوید او را چــراغ خانــه شمع خـلوتم کـــو  ...
شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشسته‌ام و زمین و آسمان غم‌آلود را نگاه می‌کنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشسته‌ام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمی‌دانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمی‌کند...
شهدا سال 61 -نامه شهید محمد به روش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد به روش »
یا ایها الذین آمنوا ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم. ای مسلمانان اگر نصرت دهید دین خدا را، نصرت دهد خدا شما را و ثابت کند قدمهای شما را. ای خدای بزرگ کاش جای یک جان هزاران جان داشتم که در راه تو فدا می‌کردم. سلام بر شما پدر و مادرم، الآن که دارم برایتان نامه می‌نویسم ساعت 12 ظهر است و تمام برادران در سنگر دست به دعا برداشته‌اند. اینجا همه جا سکوت است و فقط صدای...